به گزارش سلام لردگان به نقل از وبلاگ آرمز کنترل، اسکات کمپ، استاد دانشگاه امآيتي در يادداشت خود براي اين وبلاگ ميکوشد کارآمدي برنامه غنيسازي ايران را هرچه روشنتر سازد و هشدار ميدهد که مطرح کردن و حتي استفاده از گزينه نظامي به هيچ وجه تهديد هستهاي ايران را برطرف نميکند.
اسکات کمپ استاديار علوم هستهاي و مهندسي در امآيتي است و در اين دانشگاه آزمايشگاه امنيت و سياست گذاري هستهاي را اداره ميکند. در اين يادداشت وي نشان ميدهد که در جريان مذاکرات رسيدن به چه نتيجهاي ميتواند براي برطرف ساختن تهديد ميانبر زدن هستهاي کافي باشد.
خوب اکنون زماني فرا رسيده است که منتظر آن بوديم. هم ايران و هم آمريکا سخنان مثبتي در مورد مسئله هستهاي صادر کردهاند. اوباما گفته است که ايران را در جايگاه اولويت اول ديپلماتيک آمريکا قرار داده است. بر اساس گفتههاي ديپلماتهايي که اخيراً با ظريف وزير امور خارجه ايران ديدن کردهاند، ايران محدوديتهايي را بر برخي سانتريفيوژهاي فعال خود و ذخاير اورانيوم کمتر غنيشده خود اعمال خواهد کرد. گروه اي3+3 و ايران قرار است در 15 و 16 اکتبر [23 و 24 مهر ماه] نشستي را در ژنو داشته باشند.
اکنون زمان پرداختن به مسائل اساسي فرا رسيده است.
در حالي که پيشنهاد ظريف براي ايجاد محدوديتها دلگرم کننده است، سطح اعتمادي که از طريق يک توافقنامه قابل حصول است چيزي است که واقعاً اهميت دارد. تا ميزان بسيار زيادي اين توافقنامه تنها زماني قابل حصول است که زماني که ايران براي ساخت يک بمب نياز دارد افزايش پيدا کند، که اين خود به اندازه و گستردگي برنامه هستهاي ايران وابسته است.
چرا اندازه و بزرگي برنامه اهميت دارد؟ مشکل اساسي در مورد پادمانهاي موجود در تأسيسات غنيسازي وجود دارد: حتي اگر آژانس بينالمللي انرژي اتمي ميتوانست فوراً تلاشي براي ساخت يک بمب را شناسايي کند، نشان دادن واکنش بهويژه اگر واکنشي سياسي غير از حمله نظامي در دستور کار قرار ميگرفت، مدت زمان قابل توجهي نياز است. زمان «ميانبر زدن» ايران بايد بر اين اساس بيشتر از زماني تصور شود که ستاد مشترک آمريکا براي انجام واکنش نياز دارد.
مشکل اين است که ايران در حال حاضر توانمندي غنيسازي قابل توجهي به دست آورده است؛ بنابر برخي تخمينها ايران ميتواند ظرف مدت کمتر از دو ماه حجم کافي از اورانيوم غنيشده براي مصارف تسليحاتي را توليد کند، حتي اگر ايران نخواهد هيچ مقداري از اورانيوم 20 درصد خود را به کار بگيرد. محدود کردن برنامه در اندازه کنوني آن اطمينان کافي را به وجود نميآورد تا شاهينهاي آمريکايي را مهار کرد. برخي از عقبگردها در اين برنامه، حتي اگر بهصورت فوري هم انجام نشود، تنها راه براي رسيدن به اطمينان و ثبات است.
در اين يادداشت به شما ابزاري را ميدهم تا تصميم بگيريد تا چه ميزان عقبگرد لازم است؛ بنده شما را قادر ميسازم بر اساس حفظ شماري از سانتريفيوژها براي توليد ظرفيت غنيسازي و ذخاير باقيمانده از اورانيوم غنيشده، زمان ميانبر زدن ايران را محاسبه کند. از اين طريق شما خود قادر خواهيد بود تا طريق ماجراجويي مطلوب خود را براي ديپلماسي هستهاي انتخاب کنيد.
ايران امروز در چه وضعيتي قرار گرفته است؟
در جمع اعداد قصد دارم برنامه اورانيوم 20 درصد غنيشده را کنار بگذارم و صرفاً روي برنامه اورانيوم 3.5 درصد غنيشده متمرکز شوم که در تأسيسات نطنز قرار گرفته است. من اين سادهسازي را انجام ميدهم به اين دليل که معتقدم برنامه 20 درصد غنيسازي را ميتوان از طريق مذاکره تعطيل کرد و ذخاير اورانيوم 20 درصد غنيشده را ميتوان يا به عناصر سوختي تبديل کرد يا از محاسبان ميانبر زدن ايران از طريق گزينههاي تکنيکي بسياري که در دسترس هستند، حذف کرد.
بر اساس آخرين گزارش آژانس بينالمللي انرژي اتمي، در نطنز بهتاريخ 24 آگوست سال 2013 [2 شهريور ماه]، ايران 89 آبشار کامل سانتريفيوژهاي آيآر1 را مستقر ساخته است و در حال کارگذاري 37 آبشار ديگر ميباشد. از اين 89 آبشار آيآر1، 54 مورد فعال هستند. هريک از آبشارهاي آيآر1 شامل 174 سانتريفيوژ ميشوند و هريک از آيآر1 تقريباً 0.9 اسدبليويو در سال هست. اين حجم ظرفيت زير را ايجاد ميکند:
ايآر1 (فعال): 9396 سانتريفيوژ = 8500 اسدبليويو در سال
آيآر1 (نصب شده): 15486 سانتريفيوژ= 14000 اسدبليويو در سال
آژانس بينالمللي انرژي اتمي همچنين گزارش داده است که ايران شش آبشار از آيآر2ام را نصب کرده و در حال کار روي 12 آبشار ديگر از اين نوع سانتريفيوژها است. هيچيک از اينها از اورانيوم بارگيري نشدهاند و از ترکيببندي اين آبشارها يا ميزان کارآمدي آنها اطلاعات موثقي نداريم. با اين حال ميتوانيم فرض کنيم که آبشارهاي آيآر2ام نيز شامل 174 سانتريفيوژ ميشوند. همچنين ميتوانيم فرض کنيم که هريک از آيآر2امها تقريباً 5 کيلوگرم اسدبليويو در هرسال در هر سانتريفيوژ توليد ميکنند. با اصلاح برخي از آبشارهاي از دست رفته، کارکرد معقول آنها را ميتوان تقريباً 4.7 اسدبليويو در هرسال در هر سانتريفيوژ آيآر2ام نصبشده تخمين زد. اين يعني اينکه:
آيآر2ام (بالقوه): 1044 سانتريفيوژ= 4900 اسدبليويو در هرسال= 5450 آيآر1 همارز
در خاطر داشته باشيد که همين تأسيسات کوچک از سانتريفيوژهاي آيآر2 بيشتر از نيمي از ظرفيت و توان سانتريفيوژهاي فعال مستقر در نطنز را دارا هستند. اين برآورد نکتهاي آشکار اما بسيار مهم را برجستهتر ميسازد: ما نميتوانيم تنها بر اساس شمار سانتريفيوژها مذاکره کنيم. ما بايد محاسبات خود را بر اساس حداکثر توان ظرفيت ايجادشده مجزا قرار دهيم که با واحدهاي اسدبليويو در سال اندازه گيري شدهاند.
علاوه بر اين ايران کار مجزايي را در قالب اورانيوم غنيشده «ذخيره» کرده است. بنابراين از منظر ميانبرزدن، ذخيره باقيمانده از اورانيوم کمتر غنيشده اهميت دارد چرا که ارتباط مستقيمي ميان شمار سانتريفوژهاي لازم و اندازه ذخيره اورانيوم کمتر غنيشده وجود دارد. گزارش آژانس بينالمللي انرژي اتمي حاکي از آن است که ايران بهطور خالص 5576 کيلوگرم اورانيوم کمتر غنيشده (و نه يواف6) در اختيار دارد که فرض بر آن است که تقريباً 3.5 درصد غني شدهاند.
چه مدت تا رسيدن به بمب فاصله دارد؟
اجازه دهيد بهجاي ساخت کامل يک بمب مدت زمان رسيدن به حجم لازم از اورانيوم غني براي ساخت بمب، سخن بگويم. جداول زير توسط استيو فتر پس از گفتوگوهايي که با هم داشتيم طراحي شده است. استيو اين جداول را بر اساس استاندارد يکي از کميتهاي معنيدار آژانس (25 کيلوگرم از اورانيوم 235 که تا حد نظامي غني (اچاييو) شده است) تنظيم کرده است که براي ساخت بمب نسل اولي با در نظر گرفتن هدررفتگي در هنگام توليد نياز است. برخي بر اين باورند که ايران به بيشتر از يک بمب نياز دارد؛ من بر اين باورم که يک بمب مهم است ــ بهويژه بمبي که با استفاده از اچاييو ساخته شود.
عملکرد سانتريفيوژ بر اساس ارزيابيهاي من 0.9 اسدبليويو/آيآر1/سال است. ما تلاش کرديم تا تأثير پيشرفتهاي بعدي را نيز به تأسيسات موجود اضافه کنيم تا استفاده از ذخيره اورانيوم کمتر غنيشده را خوشبينانه فرض کنيم. با اين حال ما تأثيرات مرتبه دومي را حذف کرديم، از جمله زمان نياز براي استقرار آبشارها، هدررفتگي ناشي از پيکربندي نامناسب آبشارها يا عملکرد نامناسب سانتريفيوژها و خرابشدگي سانتريفيوژها در هنگام چرخش در آبشارها. اين مشکلات زمان ميانبرزدن را افزايش ميدهند اما محاسبات زير همانجايي است که بايد کار را آغاز کنيم چرا که کارآمدترين وضعيت ممکن را براي ما تصوير ميکنند.
چهچيز ميتواند يک وضعيت پاياني را شکل دهد؟
هرچيزي که شما را خاطرجمع سازد. سياست مداران بايد تصميم بگيرند که حداکثر ــ يا حداقل ــ زمان براي هشدار پيشين براي آنها قابل تحمل است. از يک منظر يک مدت زمان نسبتاً کوتاه قابل قبول است اگر انجام يک اقدام نظامي قاطع در اين مدت زمان کوتاه ممکن باشد. من رويکرد ديگري را ميپذيرم: حتي اگر اقدام نظامي بهسرعت انجام شود، بهطور موقت اثربخش است، منجر به عقبنشيني ايران از انپيتي شده آن را در جهت حرکت بهسمت ساخت بمب آن هم در مکاني نامعلوم و تازهتأسيس سوق ميدهد. براي ايجاد يک چنين تعادل باارزشي زمان بيشتري لازم است، چيزي نزديک به يک سال. اين ميزان از زمان بازگرداندن سختترين تحريمها را ممکن ميسازد و ميتواند منجر به دست يافتن به راهحلي صلحآميز پيش از بازگشت به راههاي نظامي شود.
انتهاي پيام/*